*ღ در سکوت مبهم خویش...ღ*

*ღ در سکوت مبهم خویش...ღ*

♥ به نام خدای عزیزم ♥
*ღ در سکوت مبهم خویش...ღ*

*ღ در سکوت مبهم خویش...ღ*

♥ به نام خدای عزیزم ♥

عید 92

قلم نوشت:


داشتم الان عکسای عید 92 رو نگاه میکردم،هنوزم بوی خوب اون روزارو


با دیدن عکسا یادم میاد،چقدر خوبه که عکس گرفتیم،انگار بادیدن عکسا


اون روزا رو نفس میکشم...


سال تحویل،سفره هفت سین رو من چیدم چقدرم قشنگ شد تا 13 به در گوشه خونمون بود


اولین جایی که رفتیم عبدالعظیم بود چون خیلی دوسش داریم


همون روز خاله مرضی نان زنگ زدن گفتن میخوان بیان ماهم تندی برگشتیم


خونمون،رفتن به پرند با خاله نان بادبادک هوا کردن عمو مرتضی ومهدی


هوای ابریه اون روزا،باغچه پردیس،اراک،روستا،نداشتن آنتن...


اووووووووووم بوشو حس میکنم


بوی بهاره،بوی لطافته،بوی تازگیه،بوی محبته،بوی پاکیه،بوی عشقه


ولی از 93 خوشم نمیاد،هنوز نیومده ازش بدم میاد چون بدی ها برام روشن شدن واقعیتایی که


همه دیدم رو خراب کرد به همه حتی نزدیکترینام.


ولی بازم بوی 92برای باقیه!


حــس خــاصـ

چــــه حالــ مزخــــرفی دارم مـــن


نـــه میــ توانـــم تـــــو رو داشتــــه بــــاشـــم


نـــــه غیــــر تـــو را!

1338791546love_tikpix_org_35.jpg


آدم وقـــتی  یــــه حسـ تـــکـرار نشدنی را بـــا یـــکی تــجربـــه میـ کنه


دیـــگه اونـ حس رو با کس دیــگه ای نمیــتونه تجربـــه کنـــه


بعـــضـــی حـــس هـــا خـــاص ونـــاب هستند


مثـــل


بـــعضی آدمـــها!



قلم نوشت:


حوصلم خیلی سر رفته حوصله درسم ندارمشکلک های عروسک قرار بود امروز با بچه ها


(مریم،فاطمه،یه مریم دیگه)برم بیرون اما دپرس بودم دلم میخواس


خونه بمونم،پووووووف مردشور این زندگیو ببرن.


برم چند تا رمان دانلود کنم شاید حواسم پرت شه فعلا بابای


من بـــه اعتماد تــــو فانوسـ نیاوردمـ!


شبــــ استــــ !


و در بــــدر کـــوچـــه هـــــای پــــر دردم


فقـــیر و خستــــه بــــه دنبــــالـ دوســتـــ  میـ گردم


اسیــــــر ظلـــمتـــم...


رفیــــق کجـــا مانــــدی؟


مــــن بـــه اعتـــماد تــــو فــــانوس نیــــاوردم!



قلم نوشت:


سلام دوستای عزیزم،این آهنگی که برای وبم گذاشتمو گوش دادید خیلی قشنگه


مخصوصا اونجاش که میگه:باز خاطرات تو همین حوالیه...جز تو همه ی شهر میدونن حالمو


عــــــالیه،اوووووم امروز تو مدرسه جشن بود منو فاطمه ومریم جیم زدیم کلی حرف زدیم،واقعا


آن شرلی لقب خوبیه برای من،درهمه حال دارم یا بافاطمه یا مریم حرف میزنم،تنها سر کلاس


زیست وفیزیک وریاضی ساکتم،ما بقی رو فقط با مریم حرف میزنیم!


من برم فعلا بابای

گــــاهیـ

گاهی کسی را دوست داریم اما نمی فهمد،گاهی کسی ما را دوست دارد اما ما نمی فهمیم


خلاصه یه مشت آدم نفهم دور هم جمع شدیم و تشکیل اجتماع دادیم،



گوشیه نازنینم!



دنیــــا هنــوز بخـــاطر آدم هـــایـــ خوبــــ پـا برجاستـــ ،قولـــ بده بمونــی


...تـــــا دنیا هم بمونــــه...




قلم نوشت:


سلام دوستای مهربونم،گوشیم پیدا نشد


مجبور شدم دیشب با بابام برم گوشی بخرم،ولی اصلا دوسش ندارم من اون گوشیمو میخوام


خدا کنه پیداشه اگه پیداشه این گوشیمو میدم به مهدی


دلم برا گوشیم تنگ شدهgirl_cray.gif