بـــه انـدازه ی تـمامــ روزهـای نـبودنـمــ ...
_______
قلم نوشت:
دیشب،از هجوم افکارم سرم داشت منفجر می شد
دلگیرم از خودم آدمای اطرافم،از کاراشون رفتاراشون،ادعای همیشگیمونه که خدا پرستیم
اما دریغ...
وقتی میبینم اطرافم پر از آدمایی که اشتباه میکنن،با وجود تاهل کارایی میکنن که اشک آدم درمیاد
دلم میخواد بمیرم
دختر مذهبی نیستم،اما گنجایش اینارو ندارم،سرم درد گرفت از بس حرصشو خوردم
جامعمون داره رو به فساد میره...
بچه که بودم فکر میکردم امام زمان ظهور کنه همه جا نابود میشه و مامان بابام واسباب بازیامو
ازم میگیرن بخاطر همین هر موقع مامانم سر سجاده میخواست دعا کنه فوری کنارش میشستمو وقتی میخواس
دعاکنه منم دعا میکردم حضرت مهدی نیاد تا خدا دعای مامانمو که ظهور امامو میخواست قبول نکنه،
اما حالا که دارم فکر میکنم خدا کنه زودتر بیاد
دیگه فساد داره همه جامعه رو پر میکنه برای اینکه امام زمان زودتر ظهور کنه یه صلوات بفرسید.
خداروشکر میکنم مادر وپدری پاک تر از فرشته هارو دارم،خدارو شکر
من برم فعلا دوستای مهربونم.
چنان دلگیرم از دنیا، که خود را هم نمی خواهم
به این زخم دل خونین دگر مرهم نمی خواهم
همه نامهربانانند در این دنیای پرتذویر
چنین شد حاصل عمرم...که جز مرگم نمی خواهم .
گوشــ هایـــــم را میـــ گیرم، چشمهـایـــم را میــ بنـدم
ودهانم را نیــــز
ولی حریـــف افـکــارم نمیـ شوم...!
چه دردناک است فهمیدن...
چـه خوب اسـت
گـاه گاهی دروغ بـگـویی بـه دلـت (!)
و نـگـذاری که بـدانــد
بـی نـــــهایـت تـنـــهـا سـت . . .
قلم نوشت:
داره بارون میاد،خیلی قشنگه
امروز روز خیلی خسته کننده ای بود از مدرسه زنگ میزدن بچه ها برن مدرسه ماهم
مجبور شدیم بریم،من که سرکلاس ادبیات خوابیدم وقتی بلند شدم دیدم،به جز من 4-5
نفر دیگم خواب بودن بیشتر بچه ها هم نیومده بودن...
پووووف قراره خاله نرگس اینا بیان اما اصلا خوشحال نیستم!
امروز به قول مامان از دنده چپ بلند شدم!
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید
گلوت ابر داره و چشمات بارون ،
به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟”
؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
من بـــــرم،خدافظ
فلم نوشت:
حسـ بدی دارمـ
من خیلی بــدم،خیلی سنگ دلـــم
دارم کمـ کمـ بـه این نتیـجــه میــ رسـ ـم که قلبی که توی سینــه مه خالیـــ از
هر احساسیـــ ـه!
پووووفــــ
امروز خیلی روز خوبی بود همه کلاسارو پبچوندیم،فقط شیطنت کردیم،فردا آخرین روزیه که میرم
مدرسه دیگه تصمیم گرفیتم(کل 34 نفرمون)از دوشنبه نریم مدرسه(مگه بیکاریم بریم مدرسه؟)و...
فردا آخرین روزه!
♥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺮﻭ ﻧﺒﺎﺷﻪ ... ♥
♥ ﺳﺮﺗﻖ ﻧﺒﺎﺷﻪ ... ♥
♥ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺒﺎﺷﻪ ... ♥
♥ ﺷﯿﻄﻮﻥ ﻧﺒﺎﺷﻪ ... ♥
♥ ﺑﺎ ﺧﻨﮓ ﺑﺎﺯﯾﺎﺵ ﻧﺨﻨﺪﻭﻧﺘﺖ ...! ♥
♥ ﺍﺯﺕ ﭘﺎﺳﺘﯿﻞ ﻧﺨﻮﺍﺩ ...! ♥
♥ ﻋﮑﺲ ﻗﺪﯾﻤﯿﺘﻮ ﺍﺯﺕ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻧﮕﯿﺮﻩ ... ♥
♥ بدونه ﺣﻖ ﺑﺎ توعه ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻡ ﭘﺎ ﻓﺸﺎﺭﯼ ﮐﻨﻪ ...! ♥
♥ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﭼﺸﺎﺷﻮ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎﯾﯽ ﻧﮑﻨﻪ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﯿﺖ ... ! ♥
♥ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﺕ ﮔﻮﺵ ﻧﮑﻨﻪ ... ! ♥
♥ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ ... ♥
♥ گوشکوبــــه !!!!! ♥
قلم نوشت:
دختـــر یعنی :دوتا دست کوچولو
دختر یعنی ظرافت توی رفتارش نه اداهای پسرونه
دختر یعنی لبخند دلنشین خدا
دختر یعنی گرمی بخش خونه...
دختر یعنی دنیای رنگی رنگی(مخصوصا صورتیــــــــــــ)
دختر یعنی بابایی بودن...
دختر یعنی لطافت
دختر یعنی آرامش،دختر یعنی خنده های قشنگ زندگی
دختر یعنی خوشحال شدن فقط با یه شاخه گل
دختر یعنی عشق پاستیلو بستنی!
دختر یعنی معصومیت،دختر یعنی گریه کردن های بی بهانه با بهانه
دختر یعنی جیغ جیغ کردن با صدای بلند
دختر یعنی...
***
- از خودم کارام خسته شدم،معلوم نیست چه مرگه اه دیگه خودمم با خودم رو راست نیستم.
از شیمی آموختم :
که از دست دادن فرصت ها
واکنش های برگشت ناپذیری هستند که تکرار آنها
میسر نخواهد بود!
قلم نوشت:
بعضی وقتا باید یقه احساست رو بگیری
با تموم قدرت سرش داد بزنی وبگی:
تورو خدا بســــــــــــــــــــــه
بسه دیگه تاحالا هرچی کشیدم از دست تو بود،از دست تـــــــــــــــــــــــــو