چــــه حالــ مزخــــرفی دارم مـــن
نـــه میــ توانـــم تـــــو رو داشتــــه بــــاشـــم
نـــــه غیــــر تـــو را!
آدم وقـــتی یــــه حسـ تـــکـرار نشدنی را بـــا یـــکی تــجربـــه میـ کنه
دیـــگه اونـ حس رو با کس دیــگه ای نمیــتونه تجربـــه کنـــه
بعـــضـــی حـــس هـــا خـــاص ونـــاب هستند
مثـــل
بـــعضی آدمـــها!
قلم نوشت:
حوصلم خیلی سر رفته حوصله درسم ندارم قرار بود امروز با بچه ها
(مریم،فاطمه،یه مریم دیگه)برم بیرون اما دپرس بودم دلم میخواس
خونه بمونم،پووووووف مردشور این زندگیو ببرن.
برم چند تا رمان دانلود کنم شاید حواسم پرت شه فعلا بابای
شبــــ استــــ !
و در بــــدر کـــوچـــه هـــــای پــــر دردم
فقـــیر و خستــــه بــــه دنبــــالـ دوســتـــ میـ گردم
اسیــــــر ظلـــمتـــم...
رفیــــق کجـــا مانــــدی؟
مــــن بـــه اعتـــماد تــــو فــــانوس نیــــاوردم!
قلم نوشت:
سلام دوستای عزیزم،این آهنگی که برای وبم گذاشتمو گوش دادید خیلی قشنگه
مخصوصا اونجاش که میگه:باز خاطرات تو همین حوالیه...جز تو همه ی شهر میدونن حالمو
عــــــالیه،اوووووم امروز تو مدرسه جشن بود منو فاطمه ومریم جیم زدیم کلی حرف زدیم،واقعا
آن شرلی لقب خوبیه برای من،درهمه حال دارم یا بافاطمه یا مریم حرف میزنم،تنها سر کلاس
زیست وفیزیک وریاضی ساکتم،ما بقی رو فقط با مریم حرف میزنیم!
من برم فعلا بابای
گاهی کسی را دوست داریم اما نمی فهمد،گاهی کسی ما را دوست دارد اما ما نمی فهمیم
خلاصه یه مشت آدم نفهم دور هم جمع شدیم و تشکیل اجتماع دادیم،
دنیــــا هنــوز بخـــاطر آدم هـــایـــ خوبــــ پـا برجاستـــ ،قولـــ بده بمونــی
...تـــــا دنیا هم بمونــــه...
قلم نوشت:
سلام دوستای مهربونم،گوشیم پیدا نشد
مجبور شدم دیشب با بابام برم گوشی بخرم،ولی اصلا دوسش ندارم من اون گوشیمو میخوام
خدا کنه پیداشه اگه پیداشه این گوشیمو میدم به مهدی
دلم برا گوشیم تنگ شده
کسیـ چه میـداند امـــروز چگـونــه فرو ریختـم
از دیـــدن کســی کـه از دور فقط لبـــاسشـ شبیــه تــو بــود
قلم نوشت:
سلام بچه ها خوبید؟یه خبر بد دارم،گوشیمو گم کـــــــــــــردم
دیروز با ملیکا پیاده از کتابخونه تا نزدیکیای خونه رو پیاده روی کردیم،از جیب پالتوم افتاده
دلم میخواد گریه کنم
دیشب انقدر گریه کردم آخه توش پر عکس بود اونم خـــــانوادگــــــی میترسم کسی پیدا کنه
بدبخـــــــــــــــــــــت میشم خدا کنه رمش سوخته باشه ایشــــــــالا
توش یه عالمه پیام داشتم،شماره های فاطمه تنها دوسای قدیمیم،آخه شماره هاشون رو حفظ نیستم
هرچی زنگ میزنم میگه خاموشه تا دیشب در دسترس نبود حالام خاموش شد آخه باتریش کم بود
من گوشیمو میخـــــــواااااام من این گوشیمو خیلی دوست داشتم با صد تا آیفون عوضش نمیکردم
سرم داره از درد میترکه
بابام میگه برات آیفون میخرم ناراحت نباش اما من اون گوشیمو میخوام،دیشب به مامانم میگفتم
-الهی بمیرم حتما الان سردشه
مامانم یه عالمه بهم خندید،آخه نمیدونن من چقدر این گوشیمو دوست داشتم 3سال تموم باهام بود
توش...
بچه ها دعا کنید یه نفر پیداش کنه زنگ بزنه به 35م بگه پیداش کرده خدایا دسته یه آدم منصف بیافته...
دارم دیوونه میشم...یعنی کجاس الان؟گوشی عزیزم.
تازه میخواستم بعد از 5روز براش شارژبخرمدعا کنید پیداشه،خداجووون