عاشقم
اهل همین کوچه بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی
توکجـــــــــــــــــــــــــــــا؟
کوچه کجــــــــــــــــــــــا؟
پنجره باز کجـــــــــــــــــا؟
من کجا؟
عشق کجا؟
طاقت آغاز کجا؟
تو به لبخند ونگاهی
منِ دلداده به آهی
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی...
گنه از کیست؟
از آن پنجره باز؟
از آن لحظه آغاز؟
از آن چشم گنه کار؟
از آن لجظه دیدار؟
کاش می شد گنه از پنجره و لحظه وچشمت
همه بر دوش بگیریم
جای آن شب مهتاب،
تورا تنگ در آغوش بگیرم...
علیرضا روشن -
می بینی چــه شبــ ساکتـی استــ؟
انگار هیچکس در دنیــا نیست
یــا شاید!
منـــ در دنیـــا هیچکس نیستم.
- ایگور استراوینسکی