ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
اوخی سهلام صبت بخیل عسیسم
بابایی من جیش کلدم دوباله
میتلسم از مامانی،منو قایم میکنی تودلت؟
پاهارو نیگا فسقلیه من
قلم نوشت:(خدا کسی رو اینجور ضایع نکنه)
علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟
دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.
علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم.
وای که چه موهای لختی داره پارمیدا.
آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط
عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا
چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم
از توی بغلم تکون ...
دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!
- همیشه بخند
نازی . کوچولوهای من
پارمیدارو بگوها
چه نی نی های خوشگلی!
سلام .مرسی از حضورت .
میمیرم واسه همه ی فسقلیای دنیا
سلام زینب جان.
من عاشق بچه هام....
این عکسات دیوونم کرده...
این بچه رو باید خورد...
بقیه مطلباتو خوندم...
خیلی قشنگن...
سلام لیدای عزیز

منـــــــــــــــم
اوهوم
ممنون مهربون.
قرنها است . . .
جستجوگر آدم هستم ...
تا لذت خوردن یک سیب سرخ را با او تجربه کنم ،
...
قرنها است . . .
مشکل از من نیست ،
نه من ، نه سیب سرخ ، نه شیطان ،
تو نایاب شدی آدم . . .!!!
ممنون.