*ღ در سکوت مبهم خویش...ღ*

♥ به نام خدای عزیزم ♥

*ღ در سکوت مبهم خویش...ღ*

♥ به نام خدای عزیزم ♥


هی دخترا!  وقتـــی دلـــتون گــرفتـــه
وقتـــی غمگینـــین

وقتـــی از زنـــدگـــی سیــــرید ...

حـــواستـــون و خیلـــی جمـــع کـــنید  چـــون طعمــــه  خیلی خــوبـــی هستــــید ...



خودت باش، کسی‌ هم خوشش نیومد...

نیومد که نیومد! اینجا مجسمه سازی نیست!



قلـــم نوشتـــــ :

دیدی که سخت نیست تنها بدون من؟

دیدی که صبح می شود شبها بدون من

این نبض زندگی بی وقفه میزند

فرقی نمی کند با من یا بدون من

دیروز گرچه سخت،امروز هم گذشت

طوری نمی شود تنها بدون من

_ این عکس زیریه رو ببینید چقدر قشنگه؟اونوقت به من میگن تو رویام،خب خوشم میاد چیکار کنم؟

نظرات 13 + ارسال نظر
مینا سه‌شنبه 27 اسفند 1392 ساعت 00:05 http://www.bedunesharh.blogfa.com

یادمان باشد با شکستن پای دیگران، ما بهتر راه نخواهیم رفت . . .


سلام وبلاگ زیبایی داری ب همراه پست های زیبا
خوشحال میشم ب منم سر بزنی

اوهوم جمله قشنگی بود

سلام میناجون

ممنون لطف داری،حتما عزیزم.

خاله مرضیه دوشنبه 26 اسفند 1392 ساعت 10:34

گندم های هفت سین به گندم های آسیاب گفتند: قصه ما اگرچه نان نداشت ... اما پایانی سبز داشت ...
پایان سالت سبز و روز های شاد و خوشی در انتظارت باد.

مرسی خاله عزیزم.

gomnam یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 17:18

khoda kheyli dooset dare ke.........chi???????????jomlato kamel begoo.kodoom khoda??????mishe enghad dar moredesh harf nazani????asabam beham mirizeh vaghti ke mibinam cheshmasho baste.ok???????bye

**maryam** یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 17:10

خخخخخ اوهوم
باش من که صددرصدی میارم

باوشه عزیزم.

**maryam** یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 16:53

اونوکه حتما میارم خدایی مدرسه بدون گوشی حال میده؟؟نمیده دیگه مخصوصا وقتی که میخوان بگردن ای حال میده

آره یادته وای چه سکته ای زدیما شاید منم آوردم

**maryam** یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 16:50

وقتی زنگیدن من خونه نبودم نمیدونم کی باهاشون حرفیده
اخ جان خداکنه کسی نیاداگرم میان 5-6نفربیشترنباشیم

آره خوش میگذره بیا راسی

**maryam** یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 16:45

باششششششه
زینب ینی فردابریم؟؟!!باوبیخیال بیانریم
ولی بابام میگه بروبگوکه بچه های دیگه نمیان من بیام چیکارواینا بعددوباره برگردبیاخونه هییی عجب گیری کردیما

آره ندیدی جواهری چجور حرف زد از پشت گوشی میخواست بکشتمون

فردارو هم بریم دوباره غیبت میکنیم هه هه

آره بابای منم همینو گفت

جواهری گفت فردا بیا اگه دیدیم کسی نیومد میفرستیمتون خونه

خلمون کردم بخدا

**maryam** یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 16:41

اگه فرداپیش خودم گفتی اون موقع شایدقبول کنم

باشه نفسام رو حبس میکنم ذخیره برای فردا...

**maryam** یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 16:33

ینی تویه نفس گفتی؟؟!!نه ننه جون فقط شمابلدی.
حالاکجاشودیدی من رونمیکنم که یه وقت چشمم نزنن وگرنه مام اره

بعععععله

خودم میدونم ننه جون

آره ه ه ه ؟ باشششششه

**maryam** یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 15:55

به به.به به.به ب به به.به ب به به به ب به به ب به به به به ب به به به ب به به به ب به به به ب به به(نه خدایی اگه تونستی پشت سرهم ویه نفس این به به هاروبخونی) مطالبت خیلی باحال بود دستت طلا ایشالابری کربلا واسم سوغاتی بیاری الهی عموقنادفدات بشه الهی پیربشی جوون الهی عاقبت بخیربشی ننه جون.......

ایستاده ام....بگذارسرنوشت راهش رابرود......!من همین جا کنارقول هایت.....درست روبروی دوست داشتنت ودرعمق نبودنت محکم ایستاده ام.....

این که کاری نداره؟

خواهش میکنم،ننه جون ننه یه نفس بگیر

به به تو از این چیزام بلدی؟

gomnam یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 12:50

ghashang bood

مرسی،من کجا تیکه میندازم ای بابا

خدا همیشه با ماست تو نمیبینیش

البته منم نمیبینمشا حسش میکنم بععععععله

ولی خدا حتما یه چیزی میدونه که... ،کوفت خدای تو چیه؟

بگو خدای ما،مگه کافر شدی؟خدا خیلی دوست داره که...آره خودت میدونی میخوام چی بگم

خَل

اوه اوه چه قرمز شده حقته حقته

ناخدا یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 11:06 http://fanoosedarya.blogfa.com

مطالبت قشنگ تر از این عسکه

ممنونم.

sara یکشنبه 25 اسفند 1392 ساعت 10:52 http://taghdir3.blogfa.com

سلام گلم خوبی؟
واسه کنکور میخونی؟
به نظرت کتاب فیزیک کدومش خوبه بخونم؟

سلام

کنکور؟نه بابا من اصلا درس نمیخونم

ولی دوسالانه قلم چی وگاج میکرو طبقه بندی

و ارژی اتمی

فکر میکنم این 3تا خوب باشن من دوتا اولیه رو کار میکنم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.